قرار من با شما مخاطب عزیز در این وبلاگ، نوشتن از تجربیات خوب و بد زندگیم و درسهایی است که از تجربهی زیستهام کسب کردهام تا در کنار هم حتا گامی کوچک در جهت توسعهی فردی و نیل به هدفهایمان برداریم.
در روزهایی به سر میبریم که هدف، برنامهریزی و توسعهی فردی ورد زبان رسانهها، فضای مجازی و کتابهاست. با تمام مزیت و آموزشی که دارند، من اما دستآوردی که تجربه میآموزد را چیز دیگری میدانم. چیزی که منحصر بهفرد و خاص باشد.
میخواهم از راهی بگویم که خود به آن رسیدهام در جهت تحقق خواستههایم. از روشی که شاید شبیه باشد به مطالب غیرمنطقی و زرد. مطلب مفصلی در اینباره و رسیدن به هدف از طریق فراهم نمودن شرایط آن در زندگی روزمره خواهم نوشت، اما این مقاله تنها میپردازم به هدفی شیرین به نام سفر. فراهم ساختن شرایط برای سفر. پیش از آن میخواهم خاطرهای برایتان بگویم از پانزده سال پیش:
“- برای هدیهی ازدواج چی دوست داری؟
– من چیزی نمیخوام مامان شما خیلی زحمت کشیدی برای مراسم.
– تعارف نکن من دو تا نظر دارم با پولی که برات گذاشتم کنار میتونم یه سرویس طلا بگیرم یا تور یک هفتهای به آنتالیا. کدوم رو بیشتر دوست داری؟
– سفر مامان شما که میدونی چقدر همیشه دلم میخواست بعد مراسم عروسی یه راست برم فرودگاه.”
این گفتگوی من و مادرم بود چند روز قبل مراسم عقد من و همسرم. درست پانزده سال پیش. بدون ثانیهای فکر و تردید سفر را به سرویس طلا ترجیح دادم. شاید بگویید با پول آن سرویس، الان میتوانستی خیلی کارها بکنی. و من میگویم لذت آن سفر و خاطراتش را با هیچ چیز عوض نمیکنم. حتا اگر در نظر شما یک موجود احساساتی و بی منطق جلوه کنم.
سفر همیشه برای من یکی از بخشهای مهم زندگی بوده است. آنقدر که حتا حاضرم از دیگر بخشهای زندگی بدزدم و به سفر برسم. شاید زمانی بوده که مثلن خرید یک وسیله برای خانه مهم بوده ولی بعد از تفکر و حساب دودوتا چهارتا به این نتیجه رسیدهام که آن وسیله بیشتر در جهت آسایش و رفاه مهمان و دیگران ضروری است و سفر برای من و خانوادهام و همیشه انتخاب من سلامت روان خود و خانواده بوده است.
چرا که الویت من ماجراجویی در کنار عزیزانم و لذت آشنایی با آدمها و مکانهای جدید، صحبت به زبانی دیگر و به چالش کشیدن دانش زبانی است که برایش وقت و هزینه کردهام، خوردن غذاها و نوشیدنیهای جذاب و تازه، خرید از بازارهای محلی، دوستی با آدمهایی از فرهنگهای دیگر و چیزهایی از این قبیل است تا داشتن مبلمان به روز و شیکِ چوب اصل که نبودش خللی در عزتنفس و رشد شخصیت من و خانوادهام نخواهد داشت.
شرایط اقتصادی همهی ما در طبقهی متوسط، الویتبندیِ انتخابهای هزینهبر را ایجاب میکند. شاید برای کسی داشتن مبلمان شیک و مجلل ارزش باشد و سبب آرامش فکر و روحش شود، من تمام و کمال به انتخابش احترام میگذارم اما انتخاب من صرفهجویی در خرید چیزهایی است که برایم ارزشافزوده معنوی در پی ندارد و پسانداز آن برای سفر است.
البته که متاسفانه با این اوضاع بد کشور سال به سال از تعداد سفرهایمان کم میشود. شاید باورش سخت باشد ولی وقتی به دفترچهی مخارج سفرهای گذشتهام نگاه میکنم و هزینههای مثلن چهار پنج سال پیش را میخوانم با دهانی باز و سری که دود ناشی از خشم و تعجبش خانه را پر میکند، به این حقیقت پی میبرم که نمیتوان با کل آن هزینه حتا یک سفر داخلی چند روزه رفت. شاید به همین دلیل الویتبندی برای مخارج از پیش هم مهمتر و کارسازتر باشد. این را فقط کسانی میفهمند که مثل من حاضر نباشند لذت سفر را با هیچ چیز دیگر معاوضه کنند.
چند سطر بالا مقدمهای بودند برای نشان دادن میزان دلبستگی و شیفتگی من به سفر. جادویی که به همراه نوشتن دو ارزش والا برایم محسوب میشوند و جدا از عشق به خانواده دلیل زندگی من.
در مورد هموار ساختن مسیر سفر، روش ابداعی و به قول اطرافیانم، عجیبی دارم. روشی که از نظر من بسیار کاربردی، عادی و جذاب است. اگر بخواهم در یک جمله خلاصهاش کنم میگویم: ” هر وقت دلت سفر خواست، چمدانت را ببند.”
کاری به کتابهای روانشناسی زرد و غیر زرد ندارم. این ایده را نه از جایی گرفتهام و نه خواندهام. تحتتاثیر هیچ مکتب و ایسم و جادویی هم نبودهام. چیزی بود که چندین سال قبل، خیلی اتفاقی و از سر استیصال کشف کردم و تا به امروز همیشه راهگشای مسیر سفر بوده برایم.
جریان اینگونه آغاز شد که در پی یک اشتباه هولناک اقتصادی، پسانداز و دسترنج مالی زندگی مشترک من و همسرم از بین رفت، شاید برای درس و عبرت دیگران از آن هم بنویسم.
اوضاع بدی بود از نظر روحی هر دو شکننده و ضعیف شده بودیم. هیچ راهی جز صبر نداشتیم و من با تمام وجود نیاز به سفری آرامشبخش را حس میکردم. میدانستم در آن شرایط همسرم هم از نظر روحی و هم مالی توان سفر ندارد. پس در کمال ناامیدی و از دید دیگران دیوانگی، چمدانم را گذاشتم وسط اتاق و هر روز چند تکه لباس و وسایل ضروری سفر را در آن چیدم. شاید حوصلهای که در تاکردن و ست کردن لباسها به خرج میدادم برایتان عجیب و غیرعادی به نظر بیاید ولی اینکار در کنار جستجویی که برای انتخاب کشور، شهر، هتل و تور انجام میدادم، چنان آرامشی در من ایجاد کرد که از مرز افسردگی برگشتم. و حتمن میدانید که افسردگی بانوی خانه یعنی افسردگی کل خانواده.
به محض بهبود شرایط روحیام، همسرم که از فرط استرس بیم داشتم بیمار شود، به حالت طبیعی و صبر همیشگیاش برگشت. کمکم بر اوضاع مسلط شد و خودش را یافت. نه، تصور نکنید اوضاع یکباره تغییر کرد و شکست مالی جبران شد و ما ناگهان ثروتمند شدیم. باید نااامیدتان کنم چون همچین اتفاقی نیافتاد.
در عوض ما چون همیشه مثل دو رفیق پای اشتباهمان ایستادیم. کمهزینهترین راهحل را یافتیم و بزرگترین درس زندگیمان را هم فراگرفیتم: “پشیمانی و افسوس و در یک .”کلام “غصهخوردن فقط اوضاع را بدتر میکند
غلو نمیکنم اگر بگویم همان چمدان بستن ساده و گشت و گذار در دنیای مجازی گردشگری، خانواده ما را از بحران عاطفی نجات داد. وقتی کمی شرایط بهتر شد در کمال ناباوری هر دوی ما، امکان سفر فراهم شد. هم از نظر شرایط کاری همسرم و هم شرایط مالی.
البته برای اطرافیان بسیار تعجببرانگیز بود که در آن شرایط سخت مالی که میبایست از نظر آنها خود را محروم میساختیم از هر گونه تفریح و شادی و حتا با گوشهنشینی و ریاضت خودمان را تنبیه میکردیم، ما تصمیم به سفر گرفتیم.
وقتی به آنروزها برمیگردم، به انتخابمان افتخار میکنم و آن را یکی از درست ترین تصمیمات زندگیمان میدانم. همه چیز با تمام سختیهایی که کشیدیم و هنوزم برخی از آثارش به جا مانده، روز به روز بهتر شد.
“برگردیم به مانفیست من در مورد سفر ” هر وقت هوس سفر داشتی، چمدانت زا ببند.”
مراحلی که در ادامه مینویسم، کارهایی است که هر زمان میل به سفر دارم، انجام میدهم:
- چمدانت را باز کن و بگذار گوشهای که مزاحم کسی نباشد. هر روزی چند تکه لباسی را که دوست داری در سفر همراه داشته باشی، با سلیقه و منظم در آن قرار بده. نگران نباش هروقت لازمشان داشتی، همان جاست داخل چمدان. این مقاله را که دربارهی طرز صحیح و کاربردی چمدان بستن نوشتهام ،بخوانید: جشن پایان کرونا در کوشآداسی ۱ (بهار۱۴۰۱)
- همزمان در دنیای جذاب اینترنت، کشورها و شهرهایی که دوست داری ببینی را زیرورو کن.
- جاهای دیدنی را در هر شهر پیدا کن، حتا مسیر رفت و آمد به آنها را کشف کن.
- اپلیکیشن تریپادوایزر را نصب کن و در دنیایش غرق شو. هر مکانی را که انتخاب کردی، کامنت مسافرهایش را بخوان (برای تقویت زبان هم عالی است.)
- بعد از جستجو کشور و یا شهری که فکر میکنی از همه بیشتر به بودجه و شرایطت نزدیک است انتخاب کن.
- حالا هتل را از سایت بوکینگ یا تریپادوایزر انتخاب کن.
- سفرنامه بخوان. از سایتهای ایرانی یا خارجی چندین سفرنامه در مورد مقصدت بخوان.
- عجله نکن. لذت ببر. برای من گاهی این مرحله چند ماه طول میکشد. در دنیای سفر و ماجراجویی ذهنت، غرق شو.
- منتظر نتیجه باش.
من نه رمالم، نه جادگر و نه حتا روانشناس. فقط تجربهی زیستهام را از یک خوددرمانی نوشتهام. نه حتا به شکل مقاله، بیشتر به صورت نقل خاطرهای صمیمانه.
دو نتیجه در انتظارت است یا شرایط سفر مهیا میشود و دنیای درونی و بیرونی تو یکی شده و برای رساندن تو به هدفت دست به یکی میکنند، و یا شرایط مهیا نمیشود و چیزی رخ میدهد که اثرش گم از نتیجهی اول نیست. همچنان که در سه سال همهگیری کرونا برای من پیش آمد. سفر نرفتم اما به چنان آرامش و لذتی رسیدم که چندان هم کم از خود سفر نداشت.
وصفالعیش نصفالعیش. سیر و سیاحت و غرق شدن در دنیای سفر پیش از سفر، از نظر من آنچنان تاثیر قوی و مثبتی دارد که در نبود امکان سفر، انسانی چون من شیفتهی آنرا .سرپا نگه میدارد
امتحانش ضرری ندارد. دارد به نظر شما؟
هر زمان در کوران مشکلات و موانع زندگی دلتنگ سفر شدی، به پیشنهادم فکر کن. یک بار امتحانش کن. امیدوارم نتیجهی نخست را بگیری. اما مطمئن باش نتیجهی دوم هم سبب آرامش و شادکامیات خواهد شد.
5 پاسخ
درباره بستنچمدان کاملا موفقم نگار جان ومنم بارها تجربه کرده ام وکاملا میدونم ودرک میکنم که چقدر حس خوبی به آدم میده وحال خوبی به آدم میده ومن هم وقتی غم وغصه دارم اولین فکرم تفریح وافر هست الویت زندگی من اول سفر وتفریح وبخصوص درمواقع ناراحتی اول به فکر خوب کردن حال خودم میوفتم که خانواده ام درارامش باشه تفریح حتی بیرون شهر تو فضای باز واب وهوای خوب راه رفتن و تمرکز کردن وچقدر حس ادمو خوب میکنه
ممنونم روناک مهربونم که مطالب رو میخونی
خوشخالم همنظریم واسه همینه قلبم برات میزنه دوستم
جالب بود نگار عزیز👌👌، قرار است برای بیست و چهارم مرداد ایران باشم و اگر چیزی پیش بیاید که مانع سفرم شود حتمن امتحان خواهم کرد چون فکر کنم خیلی عصبی بشم ، چه خوبه که تجربه هاتو می نویسی عزیزم😍👌👏
ممنونم که خوندی مریم عزیزم
لازم نیست حتمن چیزی پیش بیاد از همین الان خودت رو برای سفر آماده کن حتا چمدونت رو ببند من گاهی دوماه قبل سفر چمدونم رو میبندم