آخرین آموخته های من درباره ی نویسندگی داستان (1)

                 

                            

    “نویسنده صد صفحه می خواند تا بتواند یک صفحه بنویسد.”        

     این سو و آن سوی متن، عباس معروفی

 

برای نویسنده شدن علاوه بر خواندن داستان ها و رمان های مطرح ایران و جهان لازم است تکنیک های ضروری را از صاحبان فن بیاموزیم، چیزی که در شروع نوشتن به آن اعتقاد نداشتم و تنها استعداد و بهره گرفتن از داستان های کلاسیک و برجسته را کافی میدانستم. ولی با خواندن اولین کتاب آموزشی نویسندگی هنر داستان نوسی از ابراهیم یونسی فهمیدم چقدر کم می دانم و عطشم برای خواندن کتاب هایی از این دست رفته رفته بیشتر شد.

 در این صفحه بنا دارم به تدریج هر آنچه از کتاب ها ، کلاس ها ، کارگاه ها و تجربه ی شخصی ام  راجع به نوشتن و به طور خاص نوشتن داستان از هر نوع چه کوتاه چه بلند چه رمان را آموخته ام جمع آوری کنم. 

منابع این متن از کتاب های:

  • این سو و آن سوی متن (عباس معروفی)
  • راهنمای نگارش گفتگو (ویلیام نوبل)
  • هنر داستان نویسی (ابراهیم یونسی)
  • کارگاه های نویسندگی شاهین کلانتری

 

نوشتن داستان در قالب نامه و خطاب به شخصی خاص

هنگام نوشتن داستان تصور کنید برای شخص خاصی نامه می نویسید. هر شخصی که خودتان انتخاب می کنید با هر میزان سواد ،دانش و اطلاعاتی. داستان را خطاب به او بنویسید. بعد از اتمام داستان،فرم را از حالت داستان خارج کرده و نام مخاطب را از ابتدای داستان حذف کنید. داستانی که می ماند یکدست و بر اساس معلومات،اطلاعات و سواد آن شخص است. حالا اگر طرف نقل یا مخاطب داستان شما مثلا هوشنگ گلشیری باشد، ناچارید بر اساس معلومات او جلو بروید. اگر طرف نقل شما خواهر با برادرتان باشد، ناچار نیستید که اطلاعاتی را که خود او به آنها واقف است تکرار کنید. اینجا دقیقا جایی است که اطلاعات علنی را باید فرم دهید و لابه لای سطور داستان پنهان کنید. برای مثال گلشیری خواننده را شیر فهم نمی کند. داستان می نویسد. شیرفهم کردن یعنی توضیح واضحات و آدم وقتی بخواهد به شعور خواننده توهین کند به توضیح واضحات می افتد و مرتب به شرح چیزی می پردازد که نباید. صادق هدایت در بوف کور می گوید من برای سایه ام می نویسم. اگر معلومات داستان لای سطور پنهان نباشد، خواننده می پرسد چرا داری اطلاعات علنی می دهی؟ برای مثال پدر مادری دارند از پسر دانشجویشان که حالا زندانی شده حرف می زنند ، نمی گویند پسرمان دانشجو بود و در حادثه ی کوی دانشگاه دستگیر شد. جور دیگری در داستان این اطلاعات باید به خواننده القا شود. ساده ترین شکل این است که پدر و مادر بنشینند و سیر تا پیاز زندگی پسرشان را به شکل دیالوگ به خورد خواننده بدهند. چنین نوشته ای حتی اگر ساختار داستان  داشته باشد داستان نیست

این تمرین برای نویسنده های تازه کار بسیار مفید است. هدف از این درس اینست که نباید با اطلاعات زیاد تعلیق را از خواننده گرفت و دم دستی هر چه هست و نیست به ساده ترین شکل به خواننده منتقل کرد. خواننده نیاز دارد قسمتی از ماجرا و اطلاعات لازم را خودش از بین سطور کشف کند و از هوش و درک خود لذت ببرد.

 

توصیف ظاهر شخصیت

بسیاری از نویسندگان تازه کار برای ساختن چهره شخصیت داستان یا رمان شان شروع می کنند به تصویرسازی بی دریغ که مثلا چشم های نافذ، بینی عقابی، سبیل چخماخی، موهای مجعد تابدار و چند صفحه از چهره شخصیت تصویر می دهند و نمی دانند که این تصویر چیزی به خواننده نمی بخشد و نمی دانند که تصویر یک چهره را  تنها در فعلیت می توان ساخت. یعنی زمانی که شخصیت داستان حرف می زند، می توان از لب و دهانش تصویر آفرید. زمانی که دستش را می برد لای موهایش، می توان هم موها هم انگشتان و هم انگشترش را تصویر کرد. یا مثلا زمانی که رانندگی می کند می توان نیم رخش را ساخت. و وقتی دنده عوض می کند، از تیک دستش حرف زد. نمی توانیم تصویرهای کیلویی بسازیم و بعد برویم سروقت داستان. داستان و شخصیت سازی و تصویرپردازی و همه ی عناصر با هم پیش می روند. نمی توان از یکی غافل شد و به دیگری پرداخت.      

این اشتباهی بود که تا همین اواخر انجام می دادم و وقتی این مطلب را کامل درک کردم تحول شگرفی در خلق شخصیت و توصیف ظاهری آن در نوشته هایم پدید آمد. این همان معجزه ی یادگیری از صاحبان فن است. و بعد از درک نکته ی این آموزش وظیفه ی من و شما خواندن و خواندن است و سپس تمرین تمرین تمرین و تمرین.

 

راست نمایی

هر داستان نویسی دیر یا زود عاقبت به یک حقیقت مسلم دست می یابد که خوانندگان پای بند تخیل او می شوند نه روایت صادقانه اش از یک حادثه یا واقعه. بسیاری از داستان نویسان تازه کار به صداقت و امانت در موضوع اصرار دارن و یادشان می رود که صداقت و امانت تنها در کلام است که جاودانه می شود نویسنده کلا نمی تواند امانت دار خوبی باشد، رازدار بدی هم هست.

ای.ال.دکتروف نویسنده امریکایی خالق رگتایم می کوشد توضیح دهد چرا اثر تخیلی و داستانی حقیقی تر از کتاب تاریخ است. او می نویسد: ” این جهانی است که برای دروغگویان ساخته شده است. و ما نویسندگان دروغگویان مادرزادیم. اما مردم باید ما را باور کنند. زیرا تنها ماییم که اعلام می کنیم حرفه مان دروغگویی است. پس این ماییم که صادقیم.”

تنها اثر تخیلی است که حقیقت زندگی را بیان می کند، و این میسر نیست مگر با راست نمایی هر چیزی که نویسنده قصد دارد آن را به ثبت برساند. وقتی این موضوع راست نمایی برای من کاملا جا افتاد که داستان کوتاهی بر مبنای یک خاطره از کودکی ام نوشتم. خود خاطره موضوع جالب و طنز خوبی داشت، اما چیزی کم بود. وقتی داستان را تماما بر طبق خاطره نوشتم، ساختار نداشت. روند داستان کامل نبود. تعلیق نداشت و شخصیت غریب و بی هدف می نمود. با دلخوری در داستان دست بردم. اینجا و آنجا چیزی کم و اضافه کردم. داستان راه افتاد. حالا هم تعلیق داشت و هم شخصیتی که در ابتدا و انتهای داستان یکی نبود. دچار تحول شده بود. چیزی که باید برای  شخصیت در طی داستان رخ دهد . دلخوری جایش را به رضایت داد. فهمیدم باید واقعیت را به نفع هنر تحریف کرد. این لازمه ی نوشتن داستان است. اگر می خواهید صد در صد به خاطره ای وفادار باشید به داستان فکر نکنید. اتوبیوگرافی بنویسد، داستان وام دار حقیقت نیست. حتی اگر از حقیقتی ایده می گیرید لازم نیست تمام واقعیت را منعکس کنید گاهی لازم است ده درصد واقعه را وارد داستان کنید گاهی هفتاد درصد. این چیره دستی نویسنده است که تخیل و واقعیت را طوری بهم بیامیزد که خواننده تشخیص ندهد کجای داستان واقعی و کجا سراسر تخیل است. خواننده باید دنیایی که نویسنده می سازد را باور کند. هر چیزی در چهارچوب دنیای داستان امکان پذیر است به شرطی که نویسنده مقدمات وقوع آن را فراهم کرده باشد.

 

طرح در داستان کوتاه

تعریف داستان کوتاه: داستان کوتاه اثری است کوتاه که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظم شخصیتی اصلی را در یک واقعه ی اصلی نشان می دهد. این اثر روی هم تاثیر واحدی را القا می کند.

طرح چهارچوب داستان است، شرح فشرده وقایعی است که برای اشخاص داستان اتفاق می افتد. حلقه های پیوسته ی رشته حوادثی که نویسنده انتخاب می کند تا به یاری آن خواننده را به جایی که می خواهد ببرد.

خصوصیات طرح

  • کامل و روشن باشد.
  • رشته حوادث منظم و ناگسسته ای داشته باشد.
  • پیچ یا پیچ هایی داشته باشد و به اوج منطقی و مقنعی برسد.
  • ساده باشد، یعنی پیچیده نباشد، زیرا بسط و گسترش یک طرح پیچیده در حوزه ی امکانات و مقدورات داستان کوتاه نیست. ( فقط برای داستان کوتاه)
  • با احساس و عواطف داستانی سر و کار داشته باشد.
  • دست کم قدری بکر باشد.
  • روابط علی و معلولی داشته باشد.

نویسنده ی انگلیسی«مورگان فورستر» می گوید: طرح، نقل حوادث است، اما نقلی که در آن حفظ سببیت یا وجود رابطه ی علی اهمیتی خاص دارد.                                      همان مثال معروف: «شاه مرد و پس از چندی ملکه نیز مرد.» نقلی ساده است اما « شاه مرد و پس از چندی ملکه از غصه درگذشت» یک طرح است چرا که به روابط علی و معلولی اشاره دارد.

وحدت زمان در داستان کوتاه به اندازه ی نماشنامه مهم نیست، اما مدت زمان آکسیون داستان هر قدر کوتاه تر باشد تاثیر داستان بیشتر است. تداوم جریان داستان اما ضروری است.

وحدت مکان نیز مانند وحدت زمان ضروری نیست اما بیشتر داستان های بزرگ جهان در مکان واحدی شکل گرفته اند.

وحدت آکسیون(ماجرا) حفظ وحدت آکسیون اجتناب ناپذیر است. یعنی، آکسیون داستان صرفا باید در پیرامون شخصیت اصلی و حادثه ی اصلی دور بزند.

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

12 پاسخ

  1. چقدر خوبه که تجربیاتت رو به اشتراک می‌ذاری نگار جان امیدوارم موفق باشی عزیزم

  2. نگار جان بسیار آموزنده بود. ممنون که اطلاعاتت رو با بخشندگی به اشتراک گذاشتی🙏 با خوندنش نکته‌ی مهمی دستگیرم شد اینکه چقدر نمی‌دونم و چقدر کم می‌دونم. موفق باشی دوست خوبم

  3. خیلی مفید و آموزنده بود ،موفق باشی نگار جان ✨️🌿

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):