در منطق، گزارهای دوشرطی و معروف وجود دارد به نام اگر و تنها اگر که همیشه از استنتاج با آن لذت میبرم. به نقل از ویکیپدیا: “اگر و تنها اگر” رابط و پیوندی در گزارههای دوشرطی در منطق است که دو گزاره را به هم پیوند میدهد. بدینسان دو گزاره شرطی را پدید میآورد چنان که مقدم و تالی یکی از آنها به ترتیب، مقدم و تالی دیگری است. یک گزاره دو شرطی درست است اگر و تنها اگر هر دو گزاره سازماندهنده آن دارای ارزش راستی یکسان باشند یعنی این که یا هر دو درست باشند یا هر دو نادرست و اگر جز این باشد صورت گزاره دو شرطی نادرست است. اگر یکی نادرست باشد کل گزاره نادرست است.
رابطهی استعداد با نویسندگی و آموزش (همان مبحث اکتساب) با نویسندگی را با این منطق میتوان فهمید. نویسنده زمانی نویسندهی حرفهای است که اگر و تنها اگر استعداد داشته باشد و آموزش دیده باشد. هر دو لازمهی نویسنده شدن هستند. در باور من اگر نویسندهای استعدادی فوقالعاده در نوشتن داشته باشد برای پیشرفت و ماندگاری نیاز به آموزش دارد، شاید کمتر از دیگران نیازمند باشد ولی حتمن نیازمند یادگیری تکنیک نوشتن است. آموزش عنصری افزوده بر زندگی نیست، خود زندگی است (رامین جهانبگلو)
از طرفی فردی بدون استعداد نوشتن هر قدر هم آموزش ببیند و اقسام کلاس و کارگاههای نوشتن را زیر پا گذارد و تمام کتابهای آموزش نوشتن را از بر باشد، نویسندهای تاثیرگذار نخواهد بود. البته که هر آدمی که سواد دارد میتواند بنویسد ولی مراد من از نویسنده، نویسندهای حرفهای است که حرفی برای گفتن دارد و آثارش ماندگار میشود. هیچ چیز جدیدی در هنر جز استعداد وجود ندارد (چخوف)
آموزش هدایتگر استعداد است
سالهای نخستینی که دلبسته شدم به نوشتن، گمان اشتباه داشتم که چون مینویسم و چون چند نفری و معلم ادبیاتم گفتهاند که استعداد دارم، به آموزش نیازی ندارم. جوانی بود و سر پرشور. تصورم این بود نوشتن و کلن هنر یعنی استعداد و بس. آموزش دیدن بیحرمتی است به جایگاه هنر، یا استعداد داری و یا نداری. اگر داری نویسندهای و اگر نداری نیستی. در مقالهی راه من به سوی نویسنده شدن به تفصیل از راه پرفراز و نشیب نویسندگیام نوشتهام.
وقتی تصمیم گرفتم فیلمنامهنویس شوم، اولین سد مقاومت دربرابر آموزش شکست. اینطور توجیه کردم که فیلمنامه تکنیک است و قلق خودش را دارد. اولین قدم در راه یادگیری مرا رساند به کارگاه فیلمنامهنویسی اولین استاد نوشتنم، مرحوم عبدالهی. تازه آنجا بود که آموختم، نوشتن یعنی چه و چقدر نمیدانم و چقدر باید بدانم. خواندن این مطلب را پیشنهاد میکنم: اصغر عبدالهی؛ نخستین استاد من
پس از آن دید تازهای به نوشتن و نیز به آموزش دربرابرم گشوده شد. اما بعد از وقفهی حدودن پانزده ساله و کم و بیش نوشتن در خلوت، گمان داشتم رفتن به کارگاه نوشتن برایم افت دارد. منی که بیست سال بود مینوشتم. مقاومتی دیگر شکسته شد وقتی در کارگاههای نوشتن استاد کلانتری http://shahinkalantari.com شرکت کردم و باز فهمیدم چقدر نمیدانم. هرچقدر بیشتر آموزش دیدم بیشتر دانستم که باید بیشتر بدانم، فهمیدم چطور باید از استعداد و علاقهام بهره ببرم. آموزش سبب تولد دوبارهی استعدادم شد.
حرف آخر اینکه با ایدهی همه میتوانند بنویسند، کاملن و قطعن موافقم اما از نظر من همه نمیتوانند نویسنده باشند اگر خرده استعدادی نداشته باشند و اگر بسیار آموزش ندیده باشند.
یک پاسخ
درسته که استعداد مهمه اما به نظز من تلاش و پشتکار از استعداد مهم تره چرا که استعداد خیلی از مواقع باعث فریب افراد شده