آخرین آموخته های من درباره نویسندگی (2)

نکاتی درباره نوشتن گفتگو در داستان

گفتگو در داستان نقشی کلیدی و مهم دارد. هر قدر هم که طرح داستان و شخصیت ها قوی باشند، گفتگوهای بی روح و غیرواقعی داستان را از چشم خواننده می اندازد. گفتگو نه تنها باید واقعی باشد، بلکه باید از لحاظ دراماتیک نیز واقعی باشد. نویسنده باید با چاشنی درام واقعیت عینی(همان که واقعا هست) را القا کند.

گفتگوی خوب، یکی از کارهای زیر را انجام می دهد:

  • گوینده را معرفی می کند.
  • صحنه را معرفی می کند.
  • کشمکش به وجود می آورد.
  • پیشگویی یا زمینه چینی می کند.
  • توضیح می دهد.

گفتگو یکی از بهترین روش ها برای توصیف شخصیت است. مثلا برای نشان دادن بدبینی شخصیت اگر در توضیح مستقیم بگوییم او بدبین است، تاثیر دراماتیک از بین می رود ولی اگر یک جمله مثل ” زندگی مثل روسپی می مونه.” را در دهان شخصیت قرار دهیم. با یک جمله بدبینی او را نشان داده ایم.

اگر شخصیت بدون دلیل حرف بزند یا بدون اضافه کردن چیزی به داستان سخن بگوید، وقت خواننده را تلف کرده و حوصله اش را سر می برد.

پرسیدن سوال و جواب هایی مثل چند سالت است یا کی متولد شدی سوالات گذرنامه ایست و فاقد درام است. سن فقط وقتی در گفتگو مهم است که کمکی به تعریف داستان بکند. اگر شخصیت در مورد سن خود دروغ بگوید، نشان دهنده ی نکته ای در شخصیت پردازی و جریان طرح داستان است.

جان سیلز می گوید:” همیشه گفتگوهایم را با صدای بلند می خوانم و بی احساس و هیچ بعد و حالتی به آن نمی دهم. کلمات مکتوب قدرت بی شائبه ای دارند، بسیار متقاعد کننده به نظر می رسند، هر چند آدم می داند خودش آن ها را خلق کرده است. احتمال دارد گوش شما متوجه چیزی شود که چشم به آن مصونیت پیدا کرده است.”متن بی احساس یعن متن موجز. گفتگوی بی احساس یعنی گفتگویی که فاقد چربی است و کاملا در خدمت تعریف داستان است. اما فراموش نکنید که فقدان ریتم و آهنگ یعنی فقدان درام. از تشخص همه چیز اجتناب کنید، حتی اگر کار سختی باشد.

در گفتگویی کارآمد جواب بلاواسطه بعد از سوال نمی آید. در واقع به بعضی سوالات اصلا جواب داده نمی شود. گفتگوی خوب درام به وجود می آورد، هر چند حرفی که شخصیت ها می زنند، احتمالا دنباله ی بدون قید و شرط گفته قبلی و جواب مستقیم آن نیست ولی شخصیت هر یک از صحبت کنندگان و رابطه آن دو را نشان می دهد. آدم ها کم گوش می کنند زیرا همواره دارند خود را برای صحبت بعدی آماده می کنند.جواب ها گاهی بی منظور و اغلب بدون آمادگی قبلی اظهار می شود.

 

تکنیک هایی مهم برای گفتگونویسی:

  • گفتگو را کوتاه کنید.
  • کاری کنید یکی از شخصیت ها حتما وسط حرف دیگری بپرد.(تیز بازی برای گرفتن سرنخ طرف صحبت ،گفتگو را زنده نگه می دارد.)
  • به جای پاسخ به یک سوال، شخصیت مورد سوال را وادار کنید سوال دیگری بپرسد.
  • به جای آنکه شخصیت جواب سوالی را بدهد یا توضیح دهد چه اتفاقی افتاده، چرایی آن اتفاق را توضیح دهد.
  • شخصیت را وادار کنید که با استفاده از کلماتی مغایر با کلمات سوال کننده، سوال را جواب دهد.

 

گفتگو باید به تعریف داستان کمک کند. در خدمت هدفی خاص باشد. باید کاری کند. باید ادای وظیفه کند.

 

تنش در گفتگو

تنش یعنی قالب اصلی داستان، چیزی که خواننده را جذب می کند. تنش کلیدی است که اثر بی بو و خاصیت را تبدیل به اثری می کند که مایل به خواندنش هستیم. هر خطر داستانی در شرایط موجود خود، تنش و کشمکش ایجاد می کند. تنش از طریق گفتگو به خوبی ارائه می شود. در حقیقت گفتگوی بدون تنش به درد نمی خورد. تنش تنها به معنای داد و بیداد و بحث و جدل نیست. این روش راحت ترین و دم دست ترین شیوه است.       در گفتگوی آرام و ملایم تنشی شدیدتر از یک دعوای پر سر و صدا نهفته است. مخالفت ضرورتا نباید خشم هر دو طرف را منعکس کند. اگر یکی خشمگین باشد و خشم او مشخص و برا باشد کافی است. حتی  گفتگو به صورت تک گویی می تواند تنش ایجاد کند. نشان دادن تنش با یک جمله گاهی بسیار موثرتر از توصیف شخصیت در حال جویدن لب یا نگاه غضبناکش و … است.

لازم نیست برای ایجاد تنش از کلمات خشن استفاده کرد و یا ادب را قربانی تنش کرد. با به کار گیری کلمات تنش زا و تاکید روی آنها تنش ایجاد می شود. استفاده از جملات نیش دار و در عین حال متمدنانه به ایجاد تنش کمک می کنند.

 

یک نکته ی بسیار مهم در ایجاد تنش:

گاهی، تنش موثر از حرف هایی که شخصیت ها می زنند، ناشی نمی شود، بلکه از آنچه نمی گویند نشات می گیرد. آنچه شخصیت ها پنهان می کنند، خواننده را مستقیما وارد صحنه کند به شرطی که خواننده بداند چه چیز مخفی شده نگه داشته شده است. خواننده موضع نوسنده را دارد، واکنش ها را می بیند و قضاوت می کند. این روش باعث می شود صحنه ای در لایه ی زیرین به اجرا در آید، تمهیدی برای تنش زایی. زیرا که جنگ مضاعفی در صحنه وجود دارد.                                                                               اگر خواننده چیزی بداند که یکی از شخصیت ها نمی داند، عنصری برای تعلیق داریم. بخصوص وقتی که آنچه گفته نمی شود، دلیلی باشد برای چیزی که اتفاق می افتد. این انگیزه است. فقط یکی از شخصیت ها آن را می داند. در این صورت گفتگو، رد و بدل کردن کلمات بین دو نفر در سطوح مختلف می شود و اساسن واکنش دو طرف نسبت به هم حساب نمی آید.

 

گفتگو بخشی مهم برای پرداخت و تجسم شخصیت است.

توضیح روایی شخصیت را توصیف می کند اما گفتگو به شخصیت جان می دهد.

چه گفتن، چگونه گفتن و چه وقت گفتن شخصیت ها را شکل می دهد.  “رابین کار”

 

این سوال مهم را همیشه به یاد داشته باشید: آیا شخصیت این حرف را خواهد زد.

یکی از کارآمدترین تکنیک های گفتگو نویسی واداشتن شخصیت ها به صحبت درباره ی یکدیگر است. چیزی که باعث ملموس تر شدن شخصیت ها و افزایش کنجکاوی خواننده برای شناخت آنها می شود و تصویر ماندگاری در ذهن خواننده حک می شود. گاهی حتی لازم نیست شخصیتی که توصیف می شود در صحنه حضور داشته باشد.” بذار بهت بگم رضا چطور آدمیه…”.

 

تغییر شخصیت ها یا دست کم شخصیت های اصلی از بایدهای یک داستان پرکشش است. در غیر این صورت خواننده صفحه به صفحه خسته تر می شود.

گفتگوی جاندار شخصیت پردازی می کند و تغییراتی را نشان می دهد که درست پیش روی خواننده رخ می دهد. ممکن است شخصیت ها مهربانتر، عاقل تر، خشمگین تر، معقول تر و یا سالم تر شوند و شواهدی از این تغییرات و صفات را در کلنات خود به جاری سازند. تغییرات شخصیت را با گفتگو به خواننده نشان دهید.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):