مشکلاتِ نویسنده‌ی ادبیات ژانری و گمانه‌زن

این مقاله به مرور کامل می‌شود.

 

در این مطلب که جرقه‌اش با دلخوری و دلشکستگی‌ام از خواندن یک مقاله زده شد، از ادبیات ژانری و به ویژه برداشت و سوء‌تفاهماتی که در اذهان عمومی نسبت به آن وجود دارد، خواهم گفت. همچنان به ایده و مقصود وبلاگ‌ام که توسعه‌ی فردی نویسنده‌گان است پایبندم اما در این مقاله به صورت ویژه منظور نویسندگان ادبیات ژانری است و بی‌مهری‌هایی که منتقدان و متاسفانه برخی از نویسندگان، نثارشان می‌کنند.

 

چند روز پیش یک مقاله خواندم در نکوهش و بی‌ارزش شمردن ادبیات ژانری. نویسنده‌ی مقاله چنان بر ژانر و ژانرنویس تاخته بود گویی به دشمن آبااجدادی‌اش، تهمت و دشنام و ستیز بدهکار بود. نوشته بود اینگونه نوشته‌ها بازاریند و اینگونه ادبیات، ادبیات بازاری است. سخیف‌ترین کلمه‌ای که می‌توانست برای توهین به این سبک از ادبیات و خوانندگان‌اش انتخاب کند. حس مورد توهین واقع‌شدن‌ام به عنوان خواننده و نویسنده‌ی این ژانر البته که چندان به طول نیانجامید، چرا که نویسنده تنها به این دلیل که این سبک بازار فروش خوبی  دارد، اینگونه و به منظور تحقیرش نامگذاری کرده بود. توهین و بی‌حرمتی‌ در کلام‌اش نشان از بی‌سوادی و ناآگاهی‌ به سبکی بود که ابدن شناختِ بی‌طرفانه و جامعی از آن نداشت.

 

به چه دلیل ادبیات فاخر باید ارزشمندتر از ادبیات ژانری باشد؟ تنها به این خاطر که رمان‌ها و کتاب‌هایی از این دست خوانندگان بیشتری در بین مردم دارند و یا وجود کتاب‌هایی در آن که از نطر ادبی سطح پایینی دارند؟ و یا به این جرم که برخی از نویسندگان ژانری بی‌ملاحظه، بی‌دقت و بی‌تعارف بد می‌نویسند، باید ماهیت این سبک و تلاش و هنر نویسندگان باسواد و فرهیخته‌ی آن را نیز زیر سوال برد؟ همه را با یک چوب راندن البته پیشه‌ی اکثر منتقدان ایرانی است.

 

دلم می‌خواست از این منتقد گرامی بپرسم مشکل‌اش تنها با ادبیات ژانری و نویسنده‌ی ایرانی است یا با کل این سبک در جهان مشکل دارد؟ که اگر مشکل‌اش گسترده و جهانی باشد، نمی‌دانم چطور یک منتقد به اصطلاح ادبی می‌تواند نویسنده‌ی پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان یعنی آگاتاکریستی را بازاری بخواند و هنرش را انکار کند؟ یا چطور به خودش اجازه می‌دهد از جذابیت نوشته‌ها و بسیارنویسیِ استیون کینگ چشم بپوشد؟

 

به یقین باور دارم پیکان برنده‌ی توهین و توهم ایشان رو به سوی نویسنده‌ی ایرانی است، چرا که از ویژگی‌های بااصالت بسیاری از منتقدان ایرانی تمجید از خارجی و سرکوب داخلی است. منتقدانی که داعیه‌ی روشنفکری‌شان از داخل و خارج بلند است ولی در این چند سالِ اخیر که معدود نویسندگان جسور، اراده و قلم‌شان را برای گشودن راهی تازه از میان هزاران مانع، برای نسل جدید به کار بسته‌اند، تشویق و تحسین پیشکش، جز تخریب و ملامت هنر دیگری از خود بروز نداده‌اند.

 

ژانر وحشت

ژانر وحشت از زیر شاخه‌های‌ ادبیات ژانری و به تعبیری رایج زیرمجموعه‌ی ژانر گمانه‌زن، قدمتی به تاریخ اسطوره دارد. مگر جز این است که تایتان‌ها حتا امروزه نیز در ادبیات و انیمه و فیلم یکی از هیولاهای ایجاد وحشت‌اند. و یا چه کسی می‌تواند انکار کند که ترس اولین و مهم‌ترین احساس بشر برای حفظ بقای‌اش نبوده است؟ ترس از ناشناخته‌ها که امروز نیز همچنان بکر و دستمایه‌ی نویسندگان وحشت‌نویس است.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

4 پاسخ

  1. با وجود نا آگاهی از موضوع ادبیات ژانری به دلیل مطالعات کم قلم شما رو تحسین میکنم خیلی زیبا نقد و احساس و اعتراض خود را مختصر و مفید نوشته‌اید.

    1. ممنونم دنیا جان که خوندید و ممنون از لطفتون
      ادبیات ژانری شاما غاشقانه، پلیسی و… است
      و ادبیات گمانه‌زن شامل غلمی تخیل، فانتزی و وحشت میشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):